سهم صهيونيسم در مديريت جريان بهاييت

http://www.adyannet.com/sites/default/files/media/image/bahaiat/28_1185.jpg

وقايع‎نگاري يك فرقه منحرف

در روزگاري كه خلاء ايمان و روحيات مذهبي در بسياري از كشورها (به‎ويژه غربي) زمينه‎ساز ظهور و بروز فرقه‎هاي انحرافي بسياري شده، كه هر از چندي يكي از آن‎ها همچون قارچ سر از زمين بيرون مي‎آورد، متأسفانه بسياري حساسيت‎هاي خود را در مقابله با اين فرقه‎هاي انحرافي از دست داده‎اند، گويي وجود اين فرقه‎هاي انحرافي امري عادي و معمولي هستند.

اما با اين وصف اگر ما ايرانيان همچنان نسبت به بابيت و بهاييت حساسيت داريم و با وجود آن‎كه بسيار بدان پرداخته شده، همچنان ضرورت بازپردازي بدان‎ها احساس مي‎شود. از آن روست ‎كه اكثريت قريب به اتفاق فرقه‎هاي انحرافي امروزين ادعاي الهي بودن ندارند، اما بابيان و بهاييان با به‎كار بردن لفظ ديانت ، ادعاي الهي بودن فرقه خود را دارند كه متأسفانه در موارد گوناگوني زمينه انحراف خداباوران را پيش كشيده‎اند. اين در حالي است كه فرقه‎هايي همچون شيطان‎پرستان و نظاير آن اعضاي خود را از ميان آن‎ها كه فاقد ايمان مذهبي هستند، جذب مي‎كنند.

دوم آن‎كه بابيت و همچنين بهاييت خود را ادامه طبيعي مذاهب آسماني دانسته و با ادعاي نفي خاتميت پيامبر اسلام به ميدان آمده‎اند و اين انكار با چسبانيدن خود به دين اسلام و با فرض پذيرش آن صورت مي‎گيرد. با اين تمهيد ، ابتدا اسلام به‎عنوان مذهبي الهي پذيرفته شده و سپس با نفي خاتميت آن، آماج حمله قرار مي‎گيرد.

و سرانجام آن‎كه بهاييت فرزند حرام‎زاده‎اي است كه از دل كلامي خرافي و خشك‎انديشانه برخي علما بيرون آمده و زادگاهش نيز ايران است؛ همچنين بيگانگان اندك زماني بعد با پروبال دادن به آن، در بسط و گسترش آن كوشيدند و در لطمه‎زدن به اسلام و ايران، از بابيت و بهاييت به‎عنوان يكي از ابزارهاي مهم براي تفرقه‎افكني، بهره‎هاي بسياري بردند.

حقيقت آن‎كه بي‎پايگي و بي‎مايگي ادعاي رهبران اين جريان به حدي است كه نيازي به رويكرد تند و تيز و احيانا به‎كار بردن فحش و فضيحت در رويارويي با روش و منش متقلبانه اين فرقه نيست ( آن‎چنان كه اين روزها بسيار شاهد آن بوده‎ايم) كافي است آن‎چه در اين ميان گذشته به‎درستي روايت شده و بابيت و بهاييت را آن‎گونه كه هست، پيش روي مخاطب قرار داد. آن‎گاه خود به سادگي باطل بودن چنين ادعاهايي را درخواهد يافت. 

به مناسبت پرونده بابيت و بهاييت به‎سراغ علي‎رضا روزبهاني از جمله مدرسين حوزه علميه در رشته اديان و صاحب تأليفاتي در حوزه اديان، فرقه‎شناسي و بهاييت رفتم و نگاهي گذرا به عوامل شكل‎گيري و خط سير حركت اين فرقه از آغاز تا به امروز داشتيم كه نكات شنيدني و جذاب بسياري در آن مي‎توان يافت.

بهاييان پس از مهاجرت به فلسطين رابطه نزديكي با يهوديان و جريان صهيونيسم پيدا كردند، اين جريان از كجا شروع شد؟

ارتباط بين يهود و بهاييت از دوره حسينعلي نوري وجود داشته است، حتي از دوره‎اي كه هنوز قصد ورود به فلسطين نداشته نيز در آثارش شواهدي ديده مي‎شود. البته پس از تبعيد بهاييان به فلسطين، مسئله شكل پررنگي به خودش مي‎گيرد. حتي الواحي از او وجود دارد كه بشارت مي‎دهد فرزندان اسماعيل برمي‎گردند به آن سرزمين و بشارت مي‎دهد به كوه صهيون: روزي دوباره تو مجد خودت را پيدا خواهي كرد. در دوره عبدالبهاء كه صهيونيست‎ها تصميم خود را براي حضور و غصب زمين‎هاي فلسطين گرفته‎اند، و حتي چهل سال قبل از تشكيل دولت اسراييلي، بنزوي نخستين رييس دولت اسراييل، با عبدالبهاء در حيفا و عكا ديدار مي‎كند و گفت‎وگوهايي دارند كه بعدا وقتي بنزوي رييس‎جمهور مي‎شود، اين مطلب را به استحضار شوقي افندي مي‎رساند.

در تاريخ بهاييت شاهد پيوستن اقليت‎ها و به‎ويژه يهوديان به بهاييت هستيم، چه عاملي باعث شد كه يهوديان تا اين اندازه ميل به گرويدن به بهاييت داشته باشند؟

بله، يهوديان در مقطعي گرايش زيادي به بهاييت دارند، به‎ويژه جريان يهود همدان كه جريان قدرتمندي هم هست و با آژانس جهاني يهود ارتباط نزديكي داشته است. در واقع بسياري از يهوديان اين گروه كه به بهاييت مي‎پيوندند از اعضاي اين جريان هستند. در تاريخ يهود ايران كه توسط دكتر حبيب لروي (كه يك صهيونيست معروف است) نوشته شده وقتي صحبت از يهودياني كه به اسلام پيوستند مي‎شود، با غضب فراواني از آن‎ها ياد مي‎كند؛ اما در مورد يهوديان بهايي با لحن بسيار دوستانه‎اي درباره آن‎ها مي‎نويسد كه گويي اينان هنوز يهودي هستند و تفاوتي با گذشته ندارند. در پيدايش بهاييت و بابيت يكي از اقوامي كه مي‎توان گفت بسيار نقش داشتند، يهودي‎ها بودند؛ به‎ويژه يهودياني كه در دولت‎ها يا كنسول‎گري‎هاي روسيه، انگليس و عثماني بودند در هدايت جريان بهايي و بابي نقشي قابل توجه دارند. حتي دلايلي وجود دارد كه مي‎توان گفت با مديريت همين يهوديان بودكه جريان بهايي به اسراييل رسيد. از طرفي جريان بهايي جرياني بود كه در راستاي هدف‎هاي اسلام‎ستيزانه مي‎توانست مورد استفاده قرار گيرد.

در پيوند با يهوديان و صهيونيسم، بهاييان چه اهدافي را دنبال مي‎كردند؟

بهاييان بيشتر براي بقا تلاش مي‎كردند و كوشش داشتند كه به يك منبعي متصل شوند. انگليس نظامياني را كه در فلسطين به‎عنوان حاكم انتخاب مي‎كند عمدتا يهودي هستند. بنابراين بهاييان براي نزديك شدن به قدرت، ناچار هستند به يهوديان نزديك شوند و درواقع انگلستان هم از آن‎ها به‎عنوان ابزاري براي تثبيت يهوديان در فلسطين استفاده مي‎كند. در واقع اين يك رابطه و تعامل متقابل است كه در زمينه هايي در يك جهت قرار مي گيرند. اگر به روابط شوقي افندي با رؤساي دولت نخستين اسراييل دقت كنيد، كاملا روشن است كه اين‎ها به يكديگر امتياز مي‎دهند و امتياز مي‎گيرند.

به‎نظر مي‎رسد هربار كه يكي از رهبران بابي يا بهايي در گذشته، دعوايي بر سر جانشيني او به‎وجود آمده. اين دعواها در فرقه بهايي از چه كيفيتي برخوردار بوده است؟

ميرزا حسينعلي نوري پيش از مرگ خود براي اين‎كه آن اختلاف‎هاي جانشيني كه ميان خودش و ازل وجود داشت تكرار نشود، در يكي از آثار خودش به‎طور مشخص غصن اعظم يعني عبدالبهاء را به غصن اكبر (ميرزا محمدعلي) ديگر پسرش ارجحيت داده و به جانشيني برمي‎گزيند، اما با اين حال اين اختلاف ميان آ‎ن‎ها درمي‎گيرد و عبدالبهاء موفق مي‎شود رقيب را كنار بزند. اين اختلاف‎ها نيز مبناي عقيدتي ندارد، بلكه بيشتر اختلاف بر سر قدرت است كه همواره ميان شاهزادگان جريان داشته، درواقع يك مزرعه پرباري است كه پدر براي آن‎ها فراهم كرده و هريك مي‎خواهند بيشترين نفع را از آن ببرند. عبدالبهاء شخصي است بلندپرواز كه قصد دارد دم و دستگاهي مثل پدر براي خود درست كند. ميرزا محمدعلي اگرچه اعتنايي به برادر ناتني خود ندارد و مي‎كوشد كه او را به‎عنوان اين‎كه سعي در آوردن دين جديدي دارد، از ميدان به‎در كند، اما برادرش با برگزيدن نام عبدالبهاء سعي مي‎كند انديشه‎هاي خود را از زمان پدر بيان كند و سرانجام هم موفق مي‎شود.

آيا عبدالبهاء دقيقا راه پدر را دنبال كرد و به بسط افكار و نظريات او پرداخت؟ دقيقا چه تغييراتي در بهاييت بعد از آن به‎وجود آمد؟

به‎لحاظ كلامي ميان آن‎چه كه عبدالبهاء پس از پدر خود مطرح كرده، تفاوت‎هاي روشني را مي‎توان مشاهده كرد؛ هرچند كه عبدالبهاء آن‎ها را از زبان پدر خود شرح و توضيح مي‎دهد. براي مثال در باب اختيار همسر، ميرزاحسينعلي نوري عقيده‎اش اين بود كه بهاييان تا دو زن مي‎توانند داشته باشند. اما عبدالبهاء مي‎گويد، يك زن بيشتر نمي‎توان گرفت چراكه مشروط به شرط محال است؛ در حالي‎كه ما در كلام ميرزاحسينعلي شرط و شروطي را نمي‎بينيم. او در عين اين‎كه اختيار دو زن را جايز مي‎داند، تنها اشاره دارد كه اختيار يك زن باعث آسايش و راحتي خانواده است.

لقب «سر» كه عبدالبهاء از جانب انگليسي‎ها دريافت كرد، به پاس چه خدماتي بود كه براي آن‎ها انجام داد؟ چون معمولا انگليسي‎ها بي‎دليل كسي را به لقب سر مفتخر نمي‎كنند.

در جريان حضور نيروهاي انگليسي در منطقه، آن‎ها گرفتار قحطي و نبود آذوقه مي‎شوند، از طرفي عبدالبهاء گندم بسياري را در اختيار دارد؛ به همين خاطر آذوقه ارتش انگليسي را در مدت حضورش در فلسطين تأمين مي‎كند. اين مسئله بهانه‎اي مي‎شود براي دادن لقب «سر» به او، اما درواقع لقب «سر» براي گندم‎ها نيست. اين ناشي از سابقه طولاني خدمات گوناگوني است كه عبدالبهاء و بهاييان براي استعمار انگليس انجام داده‎اند كه تبلور آن مي‎شود همين گندم‎ها. عبدالبهاء شخصيتي فرصت‎طلب دارد؛ او چندين‎بار به علت جاسوسي‎هايي كه كرده و درگيري‎هايي كه داشته، توسط دولت عثماني دستگير مي‎شود اما هربار به شيوه‎اي نجات پيدا مي‎كند.

بهاييان امروز چه شرايطي دارند؟ ميزان پايگاه آن‎ها در ميان مردم دنيا چقدر است؟

بهاييان ادعا مي‎كنند كه هفت‎ميليون پيرو دارند. اما بهاييان هميشه در كار خود اغراق و غلو كرده‎اند. حتي اگر ما اين رقم را بپذيريم از هر هزارنفر از مردم دنيا يك نفر بهايي است كه در مقايسه با دين اسلام كه هر پنج نفر در دنيا يك نفر مسلمان است، رقم ناچيزي به‎حساب مي‎آيد. يعني اين‎كه بهاييت برخلاف ادعاي رهبران آن هنوز نتوانسته جايگاهي در دنيا پيدا كند.

فكر مي‎كنيد بهاييان امروز با تأكيد بر چه محورهايي به امر تبليع مي‎پردازند؟

بهاييان امروز با روي آوردن به انسان‎محوري و كارهاي خيرخواهانه ظاهري، همچنين حمايت از محيط‎زيست و يكسري رفتارها كه سعي دارند در جهان به‎صورت طرفداران صلح مطرح شوند، عمل مي‎كنند كه البته توفيق چنداني هم به‎دنبال نداشته و در واقع بيشتر سر و صدا به راه انداخته‎اند.

به‎لحاظ جمعيتي بهاييان بيشتر در كدام كشورها حضور دارند؟

عمده جمعيت بهاييان دنيا در آمريكا هستند، البته قبل از انقلاب بيشتر جمعيت آن‎ها در ايران بود، اما پس از انقلاب، آمريكا بيشترين جمعيت را با يك‎ميليون نفر برخوردار است. البته اين آماري است كه خود آن‎ها ادعا مي‎كنند و ما سند خاصي نداريم كه بتواند آن را ثابت كند. بعد از آمريكا ايران بيشترين جمعيت را دارد كه با يك ادعاي دويست‎هزار نفري همراه است. اما با توجه به سفرهاي بنده به مناطق مختلف بهايي‎نشين و تحقيقات ميداني كه انجام داده‎ام، به اين نتيجه رسيده‎ام كه جمعيت بهاييان ايران را بيشتر از هشتاد تا صدهزار نفر مي‎توان تخمين زد كه بيشترين آن‎ها در كرج زندگي مي‎كنند.

اين جمعيت پراكنده به‎لحاظ ساختار روحاني چگونه اداره مي‎شود؟ مي‎دانيم بهاييان اغلب مسايل حقوقي، اجتماعي و... را در داخل خودشان حل و فصل مي‎كنند.

بهاييان ساختار روحاني خاصي ندارند و فرد روحاني و يا حوزه علميه و نظاير آن ندارند. يك بيت‎العدل سراسري وجود دارد كه در سطح مناطق مختلف به آحاد بهايي تقسيم مي‎شود كه هركدامشان به‎نوعي مبلغ هستند. بهاييان ساختار خود را به‎طوري تبيين كرده‎اند كه هر فرد بهايي، بخشي از جامعه بهايي را در اختيار خود دارد. جامعه بهايي كه در شهرهاي مختلف وجود دارد، هركدام يك لجنه و هيئت‎هاي مختلفي دارد كه وظايف ميان آن‎ها تقسيم شده است. از كفن و دفن اموات تا كميته‎هاي آموزش جوانان، جشن‎ها و... در حقيقت آحاد بهايي هستند كه در جامعه بهايي ايفاي نقش مي‎كنند كه اين به خودي خود باعث شده كه اين افراد آن‎قدر درگير وظايف مختلف بشوند كه فرصت فكر كردن از آن‎ها گرفته مي شود. آن‎گونه كه بسياري از آن‎ها تنها به انجام وظيفه فكر مي‎كنند تا اين‎كه اصلا خود وظيفه چه هست.

به‎عنوان آخرين پرسش از ميان دولت‎هاي امروز فكر مي‎كنيد كداميك بيشترين حمايت را از بهاييان صورت مي‎دهد؟

امروز اين آمريكاست كه پا جاي محافل استعماري گذاشته و با ايجاد يك چتر حمايتي بهاييان بيشترين كمك را به آن‎ها صورت مي‎دهد





:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی،سهم صهيونيسم در مديريت جريان بهاييت ،صهيونيسم, بهاييت, فرقه منحرف, فرقه ضاله، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : یک شنبه 25 بهمن 1394
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: